- مات بردن
- مات بردن کسی را. حیران شدن سرگردان شدن
معنی مات بردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شک داشتن
تصرف و دخالت کردن
حمل کردن بار بار را از جایی بجایی نقل کردن، رنج کشیدن تحمل مشقت کردن
برفتار آوردن، تحریک کردن، همراهی کردن، فهمیدن (مطلبی و مانند آن را)
زندگانی کردن
مقاومت کردن با. بر آمدن با کسی یا چیزی
به خاک افتادن و سجده کردن
ظن بردن، تصور کردن، انگاشتن
بوسیدن، بوسه زدن، بوسه گرفتن
بردن بار از جایی به جای دیگر، به پشت کشیدن بار
کنایه از زنده ماندن، نجات یافتن، از مهلکه گریختن، از خطر رهایی یافتن، برای مثال هیچ شادی مکن که دشمن مرد / تو هم از موت جان نخواهی برد (سعدی - لغت نامه - جان بردن) ، از مهلکه نجات یافتن
دست کودک یا شخص بیمار و علیل را گرفتن و او را گردش دادن، کودک را در بغل گرفتن و گردش دادن، به رفتار در آوردن، راه جستن و راه یافتن و پی بردن به جایی یا چیزی
تاب و توان بردن بردن شکیبایی از دست رفتن صبر و کشیب تاب و توان نداشتن
تصور کردن انگاشتن: چون این حرکات نامضبوط و این هذیانات نامربوط از وی ظاهر گشت گمان بردم که جنون بر دل وی مستولی شده است، توهم کردن پنداشتن
مزه یافتن
بوسیدن
مشروب خوردن بحد افراط بمنظور مست شدن وانجام دادن اعمالی که در هوشیاری میسرنیست
بسیار گفتن و درد سر بحاضران دادن
یاد کردن، ذکر کردن اسم
Delight, Enjoy, Relish, Revel
Intoxicate
deliciar, aproveitar, saborear, deliciar-se
intoxicar
erfreuen, genießen, sich erfreuen
berauschen
zachwycać, cieszyć się, delektować się, rozkoszować się
odurzać