جدول جو
جدول جو

معنی مات بردن - جستجوی لغت در جدول جو

مات بردن
مات بردن کسی را. حیران شدن سرگردان شدن
تصویری از مات بردن
تصویر مات بردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مات کردن
تصویر مات کردن
((کَ دَ))
سرگردان کردن، مغلوب کردن شاه در بازی شط رنج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گمان بردن
تصویر گمان بردن
شک داشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دست بردن
تصویر دست بردن
تصرف و دخالت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
حمل کردن بار بار را از جایی بجایی نقل کردن، رنج کشیدن تحمل مشقت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
برفتار آوردن، تحریک کردن، همراهی کردن، فهمیدن (مطلبی و مانند آن را)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان بردن
تصویر جان بردن
زندگانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاب بردن
تصویر تاب بردن
مقاومت کردن با. بر آمدن با کسی یا چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نماز بردن
تصویر نماز بردن
به خاک افتادن و سجده کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گمان بردن
تصویر گمان بردن
ظن بردن، تصور کردن، انگاشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماچ کردن
تصویر ماچ کردن
بوسیدن، بوسه زدن، بوسه گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بار بردن
تصویر بار بردن
بردن بار از جایی به جای دیگر، به پشت کشیدن بار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جان بردن
تصویر جان بردن
کنایه از زنده ماندن، نجات یافتن، از مهلکه گریختن، از خطر رهایی یافتن، برای مثال هیچ شادی مکن که دشمن مرد / تو هم از موت جان نخواهی برد (سعدی - لغت نامه - جان بردن)، از مهلکه نجات یافتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راه بردن
تصویر راه بردن
دست کودک یا شخص بیمار و علیل را گرفتن و او را گردش دادن، کودک را در بغل گرفتن و گردش دادن، به رفتار در آوردن، راه جستن و راه یافتن و پی بردن به جایی یا چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تاب و توان بردن بردن شکیبایی از دست رفتن صبر و کشیب تاب و توان نداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصور کردن انگاشتن: چون این حرکات نامضبوط و این هذیانات نامربوط از وی ظاهر گشت گمان بردم که جنون بر دل وی مستولی شده است، توهم کردن پنداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لذت بردن
تصویر لذت بردن
مزه یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماچ کردن
تصویر ماچ کردن
بوسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
مشروب خوردن بحد افراط بمنظور مست شدن وانجام دادن اعمالی که در هوشیاری میسرنیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغز بردن
تصویر مغز بردن
بسیار گفتن و درد سر بحاضران دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نام بردن
تصویر نام بردن
یاد کردن، ذکر کردن اسم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بار بردن
تصویر بار بردن
((بُ دَ))
بر دوش کشیدن، بردباری کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جان بردن
تصویر جان بردن
((بُ دَ))
سالم ماندن، زنده ماندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دست بردن
تصویر دست بردن
((~. بُ دَ))
چیره شدن بر حریف، گرو بردن، پیشی گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گمان بردن
تصویر گمان بردن
((~. بُ دَ))
پنداشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مغز بردن
تصویر مغز بردن
((~. بُ دَ))
با پرحرفی اسباب دردسر کسی را فراهم کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نماز بردن
تصویر نماز بردن
((~. بُ دَ))
تعظیم کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لذت بردن
تصویر لذت بردن
Delight, Enjoy, Relish, Revel
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مست کردن
تصویر مست کردن
Intoxicate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
deliciar, aproveitar, saborear, deliciar-se
دیکشنری فارسی به پرتغالی
erfreuen, genießen, sich erfreuen
دیکشنری فارسی به آلمانی
zachwycać, cieszyć się, delektować się, rozkoszować się
دیکشنری فارسی به لهستانی